يادداشت پايگاه خبري تحليلي پيرغار؛
عاملي که با کمي تأمل، حتي در انتخابات سال 76، مي توان رد پاي آن را به وضوح ديد.برخي رويکردها و رفتارهاي نابجاي احمدينژاد و فرصتسوزي بيسابقه او در دورة دهم، شرايط را بگونهاي کرده است که اين بار برخي نامزدها نه با ارائه تصويري شفاف از خود و برنامهاي متقن براي گرهگشايي، بلکه با همان ترفند اما به بهاي "نه" به احمدينژاد ميخواهند رأي بياورند.
با توجه به آنچه در مواضع، لحن و رويکرد نامزدها قابل مشاهده است، يکي از صريحترين و افراطيترين نظرات عليه دولت احمدينژاد از سوي آقاي حسن روحاني مطرح شده که مدعي "اعتدال" هستند و خود را از افراطيگري نسبت به همة جريان-ها بري ميدانند!اين نوشتار در صدد رد يا تاييد انتقادات نسبت به احمدينژاد و رفتار او نيست بلکه فقط ميخواهد با طرح چند پرسش از جناب آقاي دکتر روحاني روشن کند به قول خيام و به فرض صحت همة ادعاها، "گفتا شيخا هر آنچه گويي هستم، آيا تو چنان که مينمايي هستي".
1) جنابعالي هم براساس مشي سياسي گذشتة خود خصوصاً در موضوع هستهاي و هم با توجه به اظهاراتتان در همين ايام معتقديد بايد با امريکا کنار بياييد. ضمناً شما اين مشي را ذيل واژه "اعتدال" تعريف ميکنيد. اگر ممکن است با توجه به ممشاي خودتان، نظرتان را راجع به اين فراز از سخنان امام راحل (ره) که نمونهاي از صدها جمله مشابه معظمله است بفرماييد:
"کسي تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نميدانيم، ولي هيهات که خادمان اسلام به ملت خود خيانت کنند! .. که اگر بندبند استخوانهايمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاي دار بزنند، اگر زنده زنده در شعلههاي آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستيمان را در جلوي ديدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز اماننامه کفر و شرک را امضا نميکنيم". (صحيفه امام روح 21- ص 98) شما چنين عباراتي را ذيل واژه اعتدال قرار ميدهيد يا افراطيگري؟
جناب آقاي روحاني با نماد "کليد" نام دولت آينده خود را "دولت تدبير و اميد" گذاشتهاند، اما به نظر ميرسد نميتوان اميد چنداني به تحقق اين دولت داشت، بويژه اينکه ايشان در رقابتهاي انتخاباتي با مردم صادقانه صحبت نکردند و نمايان شد که کليد ايشان نه درهاي تدبير را خواهد گشود و نه پنجرههاي اميد را! |
2) طي چهل و هفت سال زندگي سياسي شما، قاعدتاً رويدادهاي زيادي رخ داده است ولي شايد دو فراز در آن بيش از بقيه قابل توجه باشد، نخست سخنراني در مسجد ارک در سال 1356 و استفاده از کلمه "امام" براي اولين بار در مورد بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران که در اولين مستند تبليغاتيتان از آن استفاده کرديد و ديگر، سخنراني در مراسم حساس 23 تير سال 78. ولي به نظر ميرسد شما چندان تمايلي به طرح فراز دوم نداريد و در دو مستند خود هم هيچ اشارهاي به آن نداشتيد. آيا از آن حضور پشيمانيد و آن را حرکتي افراطي ارزيابي ميکنيد؟ يا نگرانيد برخي اصحاب فتنه رغبتشان به شما کاهش پيدا کند؟
3) جناب آقاي دکتر روحاني! شما همواره روي ارجاع موضوع هستهاي ايران به شوراي امنيت مانور ميدهيد و عدم ارجاع در زمان دبيري تان را از بزرگترين دستاوردهاي خود ميدانيد، اينجا دو نکته و يک پرسش مطرح است.
نکته اول اينکه، نگراني و بهتر بگويم ترس از ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت، گرا و نشانهاي بود که تيم شما به غربيها داد و آنقدر در اظهارات خود به اين مسأله پرداختيد که دشمن احساس کرد ميتواند از اين اهرم بهترين بهرهبرداري را داشته باشد و ما را به عقبنشينيهاي بيشتر وادار کند.
و نکته دوم اينکه از فحواي صحبتهاي شما برميآيد اگر موضوع دست شما بود همچنان بدون اينکه امتياز بگيريد، عقبنشيني ميکرديد تا موضوع به شوراي امنيت ارجاع نشود. آيا اين هنر ديپلماسي شما بود؟ ناگفته پيداست که اين شکل جلوگيري از ارجاع، نياز به ديپلمات و ديپلماسي ندارد، هر انسان ناآشنا با اين عرصه هم ميتواند مذاکره کند و آنچه آنها ميخواهند انجام دهد و مهمترين خوشحالي و دستاوردش اين باشد که موضوع به شوراي امنيت نرفته است. اما به چه قيمتش مهم نيست!
و اما پرسش.
جناب آقاي روحاني! آيا ارجاع موضوع هسته اي ايران از آژانس به شوراي امنيت، يکباره و بدون مقدمه انجام شد يا مقدماتي داشت؟ حتماً تاييد ميفرماييد که يکباره و بدون مقدمه نبود. اين مقدمات کي و چگونه فراهم شد؟ جز در دوران شما و پس از قطعنامههاي متعددي که شوراي حکام عليه ايران صادر کرد آنهم پس از عقبنشينيهاي مکرر شما و بدون گرفتن کمترين امتياز!
4) در مستند تبليغاتي اول خود، بخشي از سخنان مقام معظم رهبري که حاوي تاييد عملکرد شما در پرونده هستهاي بود را آورديد ولي شما بهتر از هر کس ديگر ميدانيد آنچه پخش شد همه نظر معظمله درباره عملکرد شما نيست و ايشان نظرات ديگري هم دارند که نمونههايي از آن را در زير ياداوري مي کنم.
رهبر معظم انقلاب حدود پانزده روز پس از توافقنامه سعدآباد که اولين گام مهم شما در ديپلماسي هستهاي بود، طي ديداري با کارگزاران نظام چنين فرمودند: "اگر قرار باشد دشمنان و مراکز قدرت، زيادهخواهي کنند و سنگر به سنگر جلو بيايند و ما هم عقبنشيني کنيم اين شيوه تسليم به هيچ وجه درست نيست و اجازه چنين کاري هم داده نخواهد شد". ايشان در سال 85 در جمع دانشگاهيان و نخبگان سمنان هم، چنين فرمودند: "من همان وقت در جلسه مسئولين گفتم اگر بخواهند به اين روند ادامه دهند بنده خودم وارد ميدان ميشوم و همين کار را هم کردم و بنده گفتم که اين روند عقبنشيني بايد متوقف شود و تبديل شود به روند پيشرفت و اولين قدمش هم بايد در دولتي انجام گيرد که در آن عقبنشيني انجام گرفت ..."
از مجموع حمايتها و عبارات آقا دقيقاً ميشود فهميد که ايشان به شما(آقاي روحاني) فرصت داده بودند تا از حقوق ملت دفاع کنيد و از آنچه شما به عنوان دفاع از حقوق ملت انجام ميداديد حمايت ميکردند ولي در جمع،رفتار شما از نظر ايشان عقبنشيني سنگر به سنگر و تسليم شدن در مقابل زيادهخواهي مراکز قدرت بوده است که از ابتدا هشدار داده بودند و وقتي شما روند را تغيير نداديد ايشان اتمام حجت کردند و سرانجام جلوي آنرا گرفتند. |
جناب آقاي روحاني! در فرمايشات آقا به اين عبارتها توجه کنيد: "اگر بخواهند به اين روند ادامه دهند"، "اين روند عقبنشيني بايد متوقف شود"، "... بايد در دولتي انجام گيرد که در آن عقبنشيني انجام گرفت ..."از مجموع حمايتها و اين عبارات آقا دقيقاً ميشود فهميد که ايشان به شما فرصت داده بودند تا از حقوق ملت دفاع کنيد و از آنچه شما به عنوان دفاع از حقوق ملت انجام ميداديد حمايت ميکردند ولي در جمع، رفتار شما از نظر ايشان (که کاملاً واقعيت هم داشت) عقبنشيني سنگر به سنگر و تسليم شدن در مقابل زيادهخواهي مراکز قدرت بوده است که از ابتدا هشدار داده بودند و وقتي شما روند را تغيير نداديد ايشان اتمام حجت کردند و سرانجام جلوي آنرا گرفتند.
5) جنابعالي در آخرين مناظره، با صدايي رسا و با افتخار اعلام کرديد سرهنگ نيستيد و حقوقدان هستيد. صرفنظر از ارزشگذاري روي اين دو عنوان، صرفاً صحت اين ادعاي شما را با واقعيتهاي موجود بررسي ميکنيم. بله، تحصيلات شما در رشته حقوق بوده است اما جنابعالي دو دوره رياست کميسيون دفاع مجلس را به عهده داشتهايد، از سال 61 تا 67 عضو شوراي عالي دفاع بودهايد از سال 62 تا 64 معاونت فرماندهي جنگ را به عهده داشتهايد، از سال 64 تا 66 رياست ستاد قرارگاه مرکزي خاتمالانبياء را عهدهدار بودهايد و از سال 64 تا 70 همزمان فرمانده پدافند هوايي کل کشور بودهايد. پس از تشکيل شورايعالي امنيت ملي نيز به مدت شانزده سال دبير اين شورا بودهايد؛ حال خودتان قضاوت بفرماييد اين مسئوليتها بيشتر با سرهنگي تناسب دارد يا حقوقدان بودن! علاوه بر اين، جنابعالي در مستند دوم خود باز هم از همکاريتان با نظاميان گفتيد و براي تأييد خود قسمتي از اظهارات سرلشگر فيروزآبادي رئيس ستاد کل نيروهاي مسلح را استفاده کرديد و هر چه نگاه کرديم از حقوق و حقوقدان نشانهاي نديديم!
6) جناب آقاي روحاني! قطعاً يکي از مهمترين فرازهاي مديريتي شما، مسئوليت پرونده هستهاي کشور طي سالهاي 81 (تابستان) تا 84 (مرداد) است و شايستهسالاري که مورد توجه شماست ميتوانست و ميبايست در اين دوره مهم به اثبات ميرسيد.دو تن از اعضاي اصلي تيم مذاکره کننده هستهاي که شما انتخاب کرده بوديد و کماکان از آنها دفاع ميکنيد آقايان سيروس ناصري و حسين موسويان بودند. آقاي سيروس ناصري همزمان با حضور در تيم مذاکره کننده، نايب رئيس هيات مديره شرکت کيش اورينتال بود که ماجراي تشکيل دادگاه براي رسيدگي به پرداخت رشوه اين شرکت براي گرفتن پروژههاي نفتي که نامبرده هم يکي از متهمان آن بود، فراموش نشده است.
ايشان همچنين داراي تابعيت دوگانه ميباشد که بخصوص پس از مذاکرات عمدتاً در يکي از کشورهاي اروپايي اقامت داشته است. آقاي موسويان نيز در سال 86 به اتهام جاسوسي دستگير و سرانجام به جرم تبليغ عليه نظام جمهوري اسلامي محکوم شد. آيا شايستهسالاري دوران رياست جمهوري شما بر فرض انتخاب نيز همينگونه خواهد بود؟ با توجه به تداوم حمايت شما از اين افراد، چه فرقي بين شما و آقاي احمدينژاد هست که براي اطرافيانش خط قرمز قائل است؟ آيا اگر شما رئيس جمهور بوديد اجازه ميداديد اين افراد محاکمه شوند؟
7) شما مدعي هستيد فردي معتدليد و از نيروهاي معتدل دو جناح استفاده ميکنيد. آيا ممکن است پاسخ دهيد نيروهاي معتدل اصولگرا در دبيرخانه شورايعالي امنيت ملي در دوران تصدي 16 ساله شما چه کساني بودهاند؟
و سخن آخر اينکه، جناب آقاي روحاني با نماد "کليد" نام دولت آينده خود را "دولت تدبير و اميد" گذاشتهاند، اما به نظر ميرسد نميتوان اميد چنداني به تحقق اين دولت داشت، بويژه اينکه ايشان در رقابتهاي انتخاباتي با مردم صادقانه صحبت نکردند و نمايان شد که کليد ايشان نه درهاي تدبير را خواهد گشود و نه پنجرههاي اميد را!
مهدي فضائلي